۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

ماجراهای ترجمه

امروز ناشری که داشتم باهاش کار می کردم بهم خبر داد که یک چاپ قدیمی از کتابی که دارم ترجمه می کنم خیلی وقت پیش (18 سال) چاپ شده و در این بازار کساد کتاب، ترجمه و نشر این چاپ جدید صرفه اقتصادی نداره.
چند ماهی بود که روی کتاب کار می کردم و وقت نسبتا زیادی رو هم ازم گرفته بود چون کار اولم بود. ولی تجربه خوبی شد. یه 50-60 صفحه که از شروع کار گذشت فهمیدم که برای کار اول نباید کتاب خیلی قطوری انتخاب می کردم (این کتاب حدود600 صفحه بود). ولی نمی خواستم وسط کار ول کنم. حالا هم که فهمیدم نباید همه کار تحقیق در مورد در بازار بودن با نبودن کتاب رو به عهده ناشر بزارم. به هر حال کار از محکم کاری عیب نمی کنه!
خلاصه که یه کمی خورده تو ذوقم ولی نه خیلی. امیدوارم زودتر کتاب جدیدی پیدا کنم و دوباره کار رو شروع کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر