۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه


کرم دور چشم را شروع کرده ام!
شبها کشوی کنار تخت را باز می کنم و کرم را در می آورم. هر شب چند لحظه ای نگاهش می کنم انگار که غریبه باشد. بعد درش را باز می کنم و ذره ذره می زنم دور چشمهایم. زیر پلک، زیر ابرو، روی پلک!
و هر شب هم یاد موهای سفیدم می افتم!
برعکس چیزی که فکرش را می کردم حس لذت بخشی است.
انگار که زندگی در وجودم ریشه دوانده باشد و کم کم جا خوش کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر